برفابه : اشکان آویشن

فرهنگی، ادبی

برفابه : اشکان آویشن

فرهنگی، ادبی

دیدار یار و دیار 03


چند روز بعد که پسرخاله ام را مجدداً ملاقات کردم، او دنباله‌ی ماجرای دوربین مداربسته را این‌گونه بیان‌کرد که بله، فروشنده دوربین به باغ آمد و نگاهی به چشم‌های دوربین‌کرد و گفت که مشکل مورد نظر، شامل ضمانت نمی‌شود و برای تعویض آن‌ها لازم‌است که فلان مبلغ پرداخت‌گردد تا از دردسر ناامنی رهایی‌یابد. پسرخاله‌ام در پاسخ او، زهرخندی زده بود و گفته‌بود:«اگر شما از همان اول می‌گفتیدکه این دوربین‌ها هیچ‌گونه ضمانتی ندارد، هم تکلیف من مشخص‌بود هم تکلیف شما. آخر در کجای دنیا رسم‌است که انسان یک میلیون تومان پول دوربین مداربسته و «هارد» آن را بدهد و بعد، هیچ چیز سر جایش نباشد و هیچ تضمینی برای ادامه‌ی کار دوربین مورد نظر وجود نداشته‌باشد.»

 

مرد فروشنده گفته‌بود:«اگر ما چنان باغ سبزی را به مردم نشان ندهیم، از کجا نان بخوریم. فروشنده‌های بزرگ دوربین‌های مداربسته که همه‌ی سودِ کار در دست آن‌هاست، با ما بدتر از شما رفتار می‌کنند. اگر من به علت آشنایی و دوستی، گاه مجبور میشوم، جنس را به اقساط بفروشم، آنان که به ما میفروشند، به هیچ چیز دیگر جز پول نقد، رضایت نمی‌دهند.» جالب آن‌که وقتی چند روز بعد که سری به فروشگاه‌های گوناگون پارچه و زعفران، دم پایی و سفره‌ی پلاستیکی و سیگار فروشی‌زدم، متوجه‌شدم که پسرخاله‌ی من، خیلی دیر به فکر دوربین مداربسته افتاده است. زیرا بسیاری از مغازه‌ها و یا فروشگاه‌هایی که دستشان به دهانشان می‌رسد، آن‌جا را به دوربین مداربسته مجهز ساخته‌اند. انگار غیر از صاحبان مغازه‌ها، بقیه‌ی مردم چنان در معرض سوء ظن هستند که به کمتر از دوربین مداربسته آن‌هم با «هارد»‌های پرحجم که بتواند مدت‌ها بدون دردسر و به طور شبانه‌روز، از عارف و عامی فیلم بگیرد، قانع نیستند. حال تا چه حد دوربین های مورد نظر در واقعیت کار می‌کند و یا جلو دزدی‌های بی‌درو وپیکر را می‌گیرد، موضوعی است که من و پسرخاله‌ام از آن آگاهی نداریم.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.