در همهی فرهنگهای زنده و مردهی جهان، توجه به سه دورهی زمانی معین که دربردارندهی زمانهای گذشته، حال و آینده است، همیشه کم یا زیاد، موضوع صحبت فلاسفه، نویسندگان و شاعران بودهاست. ما در هیچ شرایطی، نمیتوانیم خود را از این سه عنصر زمانی دور نگهداریم و یا بدانها بیاعتنا باشیم. از طرف دیگر، باید گفت که نمیتوان میان این سه بُرِش زمانی، خط جداکنندهای را شاهد بود. زمانهای گذشته به زمان حال پیوند میخورد و زمان حال نیز به زمان آینده وصل میگردد. کمتر کاری در گذشته ممکناست انجام گرفتهباشد که امروز و یا حتی فردای ما را از عواقب و نتایج خود بینصیب بگذارد. حتی زمانی که در مورد کسی گفته میشود که او فقط در گذشتهها زندگی میکند و از واقعیات جاری زمانه، بسیار دور افتادهاست، چندان بر واقعیت دقیق عینی و عملی انطباق ندارد. زیرا ممکناست یک فرد، از نظر ذهنی و گرایشهای عاطفی، بیشتر به حوادث گذشتهی زندگی خویش توجه داشتهباشد تا به رویدادهای زمان حال. اما این گرایش به گذشته، به معنی نفی توجه به زمان حال و آینده نیست.
گاه حادثهای خاص که در زندگی چنان فردی که از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بوده، ممکن است ذهن وی را برای مدتی معین، سخت به خود معطوف بدارد. اما این سیر و گشت در گذشته و کاوش آن، به معنی دور افتادن از رویدادهای زمان حال، برای گذران زندگی نیست. تنها زمانی ممکناست یک فرد به طور کلی از زمان حال و تحولات مادی و معنوی آن فاصله بگیرد که به علت پیری و افتادگی جسمی، بدون کمک دیگران، قادر به گذران زندگی روزمره نباشد. طبیعیاست که در آن شرایط، چنین فردی، تنها پناهگاهی که دارد، گذشتههای زندگی اوست. حتی کسانی که در سلامت کامل به سر میبرند، ممکناست به لایل خاصی، در یک برش زمانی معین، تمام فکر و ذکرشان، حوادث گذشتهی زندگیشان باشد. امااین وضعیت در مورد افرادی مصداق دارد که چند و چندین دهه از عمرشان سپری شدهبود و از این راه، توانستهباشند، خاطرات گوناگونی را در افت و خیزهای زندگی، از سر گذرانده و آنها را در انبان ذهن خود، ذخیره کردهباشند. از طرف دیگر، افراد جوان، قاعدتاً رو به آیندهدارند. زیرا هنوز گذشتهی چندان درازی در پشت سر آنان وجود ندارد که بخواهند از آن، به عنوان انبارهی تجربههای گوناگون زندگی، بهرهمند گردند.
واقعیت زندگی ما، به نشان میدهد که انسانها به طور کلی، به علت ضرورت و نیازی که در زندگی روزانهدارند، صرف نظر از آن که از نظر فلسفی و باور ذهنی، اعتقاد به زمان آیندهداشتهباشند و یا زمان گذشته، بیشترین تلاش خویش را بر زمان حال تمرکز میدهند. اما در رابطه با تربیت فرهنگی و اجتماعی افراد در یک جامعه و بافت سیاسیِ دمکرات یا غیر دمکراتِ حاکم بریک کشور، سنگینی این توجه در برخی ملتها به زمان حال، بیش از زمان آینده است. اگر چه از گذشته، آن چه بردوش میکشند، بیشتر نقطههای روشن آنست و نه زمینههای تاریک و تلخ آن. حتی توجهی که آنان از نظر برنامهریزیهای اجتماعی و اقتصادی به آینده دارند، آیندهای بسیار نزدیک است که میتواند حتی در سطح حاکمیتها در میان چنین مردمی، به روزها و هفتهها پایان یابد و در بهترین وضعیت، به ماهها ختم شود. در صورتی که در میان مردمی که از یک حکومت دمکرات برخوردارند، میان حال و آینده، توازنی منطقپسند برقرار است و حتی درسآموزی از گذشته نیز، همیشه در دستور کار حاکمیت و حتی بخش زیادی از مردم قرار دارد. برنامهریزیهای چنان حاکمیتهایی، چنان دراز مدتاست که گاه به دهها سال آینده و در موردهایی به سدهها و در موردهای کمیابی از قبیل نگهداری زائدههای اتمی، به هزارههای آینده نیز گره بخورد.
به باور من، توصیهها و نگرشهای شاعران و نویسندگان و حتی سیاستمداران نسبت به مردم یک کشور، در مورد تمرکز و توجه به زمان حال و درسگیری از زمان گذشته و آمادهسازی برای زمان آینده، ممکناست برای لحظه یا لحظاتی، حتی افراد بسیاری را به اندیشه وادارد. اما آنچه راه مردم را در گزینش «زمان»ی تعیین میکند، نه چنین توصیههای زیبا و نوازشگرانه، بلکه منافع آنان در دایرهی بیشترین بهره بردن از امکانات زندگیاست. در کشورهای غیر دمکرات، حتی در کارهای آبادانی، جادهسازی و موردهایی از این دست، کار به گونهای انجام میگیرد که از سوی سفارشدهندهی آن، با توجه به ظاهرسازیهایی که انجام میشود، میبایست یک ظاهر مورد پسند به وجود آید تا تأییدی از سوی سفارش گیرنده، برزبان آید. در این کشورها، قادعدهی کار برآنست که کار با بدترین کیفیت و با کیفیتی بسیار سطحی، به انجام رسد. تردید نیست که کار بیکیفیت، هم نیاز به زمان، دقت و زحمت کمتری دارد و هم از نگاه سفارشگیرندگان، اجباراً سفارش مجدد همان کار در دو یا سه سال آینده، مجدداً میتواند منافع بیشتری را به سوی آنان سرازیرکند.
در چنان فرهنگی، کسی احساس شرم نمیکند که از مواد اولیهی ساختمانی و یا جادهسازی بدزدد، فردی احساس گناه نمیکند که زیرسازی جادهها را با بدترین شکل ممکن ساماندهد و یا کارگران و کارمندان را به بیرحمانهترین شکل به بهرهکشی وادارد. زیرا رضایت و لذتی که بردن و خوردن سود غیرقانونیِ حاصل از کار، به آنان میرسد، حتی اگر شرم و گناهی هم در میان باشد، چندان دوامی نخواهد داشت. هر چند همان کارگران و کارمندان نیز، انتقام بیرحمیهای کارفرمایان خویش از طریق ارائهی کار بیکیفیت تر حتی از سطح بیکیفیتی که کارفرمایان فکر کردهاند، میگیرند. در کشورهای دمکرات و پیشرفته، اندیشهی سازندگان جادهها و بَناها بر این قرار دارد که کار یا محصولی که سفارش داده میشود، با بهترین کیفیت ممکن ارائه گردد. زیرا اندیشهی آنها بر این مَدار میچرخد که محصول خوب، اعتماد متقابل را افزایش میدهد و دوام یک جنس، به معنی آن نیست که مشتریان، دیگر سراغ آن کارخانه یا آن شرکت را نخواهند گرفت. بلکه مردمِ راضی از بالابودن کیفیت جنس و یا کار ارائهشده، چنان به آن شرکت اعتماد میکنند که اگر محصولات جدیدی هم از نوع دیگر از سوی آنان ارائه گردد، حاضرند آنها را چشم بسته بخرند بیآنکه حتی در پرداخت قیمت بالا، خود را مغبون احساسکنند.
سهشنبه 20 فوریه 2018