برفابه : اشکان آویشن

فرهنگی، ادبی

برفابه : اشکان آویشن

فرهنگی، ادبی

دیوارهای پنهان، اندیشه‌های آشکار/ بخش اول و دوم


بخش اول/

در سال 1343 خورشیدی، درست هنگامی‌که ترجمه‌ی کتاب «حاصل عمر» از سامرست موام/ William Somerset Maugham/ 1874-1965/ نویسنده‌ی انگلیسی، توسط عبدالله آزادیان و از سوی انتشارات سازمان کتاب‌های جیبی منتشرشده‌بود، من آن را خریدم و با اشتیاق بسیار خواندم. هرچند در گذر زمان، از آن کتاب، چیزی در ذهن من باقی نماند. اما تأثیر کلی و خوشایندی که مضمون آن بر ذهن من باقی گذاشته‌بود، مرا همچنان مشتاقانه برآن می‌داشت تا در فرصتی دیگر و پس از پنجاه و اندی سال، باردیگر به سراغ آن بروم. البته اگر به کتاب مورد نظر، زودترها از این دسترسی می‌داشتم، حتماً زودتر به سراغش می‌رفتم. این‌بار وقتی که کتاب را خواندم، احساس‌کردم که نویسنده با چه حوصله‌ی دوستانه‌ای، تجربه‌ها و افت و خیزهای زندگی فکری خویش را در اختیار خوانندگان خود قرار داده‌است. از سوی دیگر، خواندن این کتاب، این‌بار با تجربه‌ی بیشتر، مرا مقداری متأسف‌کرد. متأسف نه از جهت مطالبی که نویسنده نوشته‌ بلکه از جهت ترجمه‌ای که در آن سال‌ها، ارائه شده‌است. من مترجم این کتاب را نمی‌شناسم و کار دیگری هم از او ندیده‌ام. اما به اعتقاد من، همان موقع، لازم بوده‌است که کسی کتاب مورد نظر را ویراستاری می‌کرده‌است. من تصور نمی‌کنم که اگر ناشر در آن هنگام، تصمیم می‌گرفت که همه‌ی ترجمه‌های خاص آن انتشاراتی، یک‌بار ویراستاری شود، مترجم محترم در مقابل آنان، مقاومت نمی‌کرد. زیرا این کار، هم به نفع همه‌ی کسانی بود و هست که با چنان کتابی سر و کار داشته‌اند و دارند و هم به اعتقاد من، اثر مورد نظر از آن کتاب‌هاست که خواندن آن برای همه‌ی مترجمان و نویسندگان، صرف نظر از فرهنگ، زبان و ملیت، یک ضرورت‌است. سامرست موام در کتاب خود نکاتی را برای ساده نویسی و برقراری ارتباط زنده با خواننده مطرح ساخته که هرگز کهنه شدنی نیست. خاصه آن‌که خود او با صراحت و با سادگی، اندیشه‌های خویش را برزبان آورده‌است.

 

بخش دوم/

سامرست موام، صرف‌نظر از طرح ساده، قاطع و بسیار مختصر اندیشه‌ها و تجربه‌های خویش در همه‌ی کارها و نوشته‌هایی که ارائه داده‌، گاه به طور طبیعی و غریزی، جمله‌هایی را برزبان می‌آورد که می‌توان از آن‌ها به عنوان کلمت قصار استفاده‌کرد. این جمله‌ها بسیار فشرده، قابل تأمل و عمیق‌است. یکی از جمله‌های او این‌است:«اگر ملتی، چیز دیگری را بر آزادی ترجیح‌دهد، عملاً همه‌چیز را از دست خواهد داد.» کمی تأمل روی این جمله، ممکن‌است انسان را غافلگیر و متعجب‌سازد. چگونه ممکن‌است «آزادی»، شاه‌کلید همه‌ی پدیده‌های دیگر زندگی باشد؟ به گمان من، می‌توان در مورد این جمله، هم به عنوان موافق و هم به عنوان مخالف، به بحث پرداخت. جوهر مخالفت و موافقت ما می‌تواند موضوع آزادی را گاه در سایه و گاه در روشنایی قراردهد. اما نکته آنست که مخالفت و یا موافقت ما، چیزی از اهمیت جمله‌ی سامرست موام نمی‌کاهد. زیرا هم‌اینک شاهدیم که بسیاری از مردمان جهان، ممکن‌است غم نان و آب خود را به طور نسبی نداشته باشند اما غم نبود آزادی، مانند خوره، روح آنان را غارت می‌کند. اتفاق را که شاید او، بیشتر در اندیشه‌ی هشداردادن و بیدارکردن ذهن انسان در رابطه با نقش آزادی در زندگی روزانه‌ی باشد تا آن‌که پیامبرانه چیزی را گفته‌باشد که آن را آیتی ابدی و ازلی تلقی‌کند. حتی اگر ما بخواهیم در نقش مخالف این جمله ظاهرشویم می‌توانیم بگوییم که «آزادی»، هرمقدار هم اهمیت داشته‌باشد، نمی‌تواند از نان شب واجب‌تر باشد. می‌توان در اسارت، روزان و شبانی را گذراند اما نمی‌توان روزان و شبانی را گرسنه به سر بُرد. آن‌گاه اگر بخواهیم در نقش موافق ظاهرشویم، می‌توانیم بگوییم که آزادی را نباید با نان شب مقایسه‌کرد. اگر جسم انسان به نان احتیاج‌دارد، روح او، قویاً محتاج آزادی‌است. درست‌است که می‌توان روزان و شبانی را در اسارت به سر بُرد اما امید به آزادی چه برای آنان که در همین راه مبارزه می‌کنند و چه آنان که به دلیل ارتکاب جرم به زندان افتاده‌اند، در جان آنان، شعله‌ور است. اگر چنین نبود، انسان‌های مورد نظر، عملاً تبدیل به مردگان متحرک می‌شدند و صدالبته، خیلی زودتر از فرارسیدن مرگ طبیعی، می‌مردند.  

سه‌شنبه 24 نوامبر 2015

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.