یک نویسندهی آمریکایی به نام «مارک تواین/Mark Twain/1835/1910» جملهای دارد بدین شکل:«هرگز با آدمهای نادان بحث نکنید. آنها شما را تا سطح خودشان پایین میکشند، سپس با تجربهی خود، شما را شکست میدهند.» این گفتهی مارک تواین، همهی حقیقت را در برندارد و یا اگر بخواهم کمی تندتر بروم باید بگویم جملهی چندان خردمندانهای هم نیست. پرسش نخستین من آنست که چه کسانی در ردیف خردمندانند و چه کسانی در ردیف آدمهای نادان؟ پاسخ به این پرسش نیز کمی تأمل میطلبد. نه کسی دانای مطلق است و نه نادان مطلق. همهی ما آمیزهای از دانایی و نادانی هستیم. گاه در زمینهی تخصصمان بسیار دانا و آگاهیم اما در زمینهی مسائل فرهنگی و اجتماعی، از دانش اندکی برخورداریم. گاه در حوزهی مسائل عام، آگاهی فراوانی داریم اما در زمینهای که باید تخصصمان باشد، دانشمان بسیار اندک و سطحیاست. گاه در همهی زمینهها، چیزهایی میدانیم اما این دانستن، بسیار سطحی و غیر مفید است.
تردیدنیست که بحثکردن ما با انسانهای گوناگون، برخوردهای متفاوتی ایجاد میکند. برخی با اطمینان و آرامش با ما وارد گفتگو میشوند. حرفهایی را هم که برزبان میآورند، عملاً اصراری بر درست یا غلط بودن آنها ندارند. آنگاه اگر ما در جواب چنان افرادی، بسیارها بگوییم و بسیارها استدلال کنیم، آنان که حرف خویش را در آغاز، کوتاه و فشرده و با اطمینان از خویش برزبان آوردهاند، بیاعتنا از کنار حرفها و استدلالهای ما میگذرند و حتی به ما نمیگویند که آنچه ما بر زبان میآوریم، درست است یا غلط، حق با ماست یا با ما نیست.
شماری با یک حملهی کلامی و یا چه بسا با یک انفجار کلامی، صحبتشان را در دفاع و یا نفی موضوعی شروع میکنند و همینکه با مقاومت محکم و پر استدلال طرف مقابل روبرو میگردند، عقب مینشینند و حتی در پایان گفتگو، به او اظهار میدارند که آنان نیز از آغاز همان را میگفتهاند و میان آندو، هیچ اختلاف نظری وجود ندارد. عدهای دیگر از آغاز یک گفتگو، گوش کرِخویش را به طرف مقابل خود نشانه میروند و هرچه را که او بگوید، آنان نمیشنوند و هربار که نوبتشان بشود به همان جایی برمیگردند که خود از اول در آنجا بودهاند. اگر غرض مارک تواین، چنینافرادی باشد، تصور من آنست که اینان قصد خرابکردن کسی یا چیزی را ندارند. از دانش چندانی هم برخوردار نیستند و اصولاً توان درک و هضم مسائل عمیق فکری را ندارند. ظرف کوچکی هستند که مدتهاست با مسائلی جزئی و اندک در زندگی، چنان سرریز شدهاند که جایی برای پذیرفتن موضوعات عمیقتر فکری در ذهن آنان نیست. دانش آنان اندکاست و توانایی مقابلهی فکری با کسی را هم ندارند. شاید یگانه راه مقابلهی فکری آنان، نفی اندیشهها و افکار طرف مقابل باشد.
باید گفت که به تعداد انسانهای موجود در روی کرهی زمین، میتواند شیوههای مختلف برخورد، بحث و گفتگو وجود داشتهباشد. درستاست که میتوان همهی آنها را در شماری دستهبندیهای کلی قرارداد اما با وجود این، در اجزاء، همهی انسانها متفاوتند و لازماست متفاوتباشند. گفتهی مارک تواین یا از روی خشم نسبت به چنین افرادی ابراز شدهاست و یا او با کسی برخورد کرده که در بحث و فحص خویش، نه تنها انسان واردی بوده بلکه چه بسا قصد داشتهاست، آگاهانه، طرف مقابل خویش را گرفتار عصبیت و فشار روحی سازد. از طرف دیگر باید بدین نکته اقرارکرد که حتی نادانترین انسانها، با هرمعیاری که بخواهیم آنان را نادان بنامیم، با نوعی از «باور» درونی، سرِپا ایستادهاند و با آن زندگی میکنند. ممکن است از دیدگاه شماری، آن چیزی که چنان افرادی دارند، حتی در گروه «باورها» نگنجد. اما من بر این نکته اصرار دارم که باورهای انسانی، صرفنظر از اینکه چه مقدار باشد و به چه چیزی باشد، جزو مقدسترین داشتههای یک فرد است که نمیتوان با آن شوخیکرد و یا بدان توهین روا داشت.
طبیعیاست که گاه ممکناست مقدسترین باور یک فرد، جزو نامقدسترین باور یک فرد دیگر باشد. از اینرو، ستون استوار هستی معنوی ما انسانها در مقایسه با یکدیگر، چنان متفاوتاست که گاه، خود حیرت میکنیم که در چه دنیای متفاوتی از انسانهای متفاوتی به سر میبریم. به باور من، همهی انسانها، به جز باورشان، چیزی در درون خود دارند، بسیار شکننده، بسیار لطیف و با حساسهای بسیار قدرتمند. این چیز، ممکناست در فردی سیاهکار و دغلباز، تبدیل به موجودی میکرسکپی شدهباشد و در فردی دیگر که زندگیاش در راه ایثار و نثار میگذرد، بخش بزرگی از دنیای درونش را به خود اختصاص دادهباشد. اما به هرصورت، نمیتوان این نکته را منکرشد که انسانها، در همهی حوزهها و حالتها، غیر ممکن نیستند. باید بدانیم که هر انسانی، دارای «ورودی» خاصی به جهان درون خویشاست. تا ما نتوانیم این راه ورودی را پیداکنیم، نمیتوانیم با چنین افرادی، وارد گفتگوشویم و یا حتی عقیدهی آنان را تغییر دهیم. اگر مارکتواین، به گونهای خشمگین از چنین افرادی صحبت میکند، تردید ندارم که او راه ورود به درون چنین انسانهایی را نیافتهاست و بینتیجه بر دری کوبه وارد ساختهاست که از آنجا هیچ پاسخی نمیتوانستهاست بیاید.
یکشنبه 16 ماه اوت 2015