برفابه : اشکان آویشن

فرهنگی، ادبی

برفابه : اشکان آویشن

فرهنگی، ادبی

حذف در زبان


پدیده‌ی حذف در زبان، می‌تواند همان اندازه قدیمی‌باشد که خود زبان. این پدیده در صنایع ادبی، همیشه مورد توجه شاعران، نویسندگان و اهل تحقیق بوده‌است. پدیده‌ی حذف چه در جایی که گوینده، به صرفه‌جویی زبانی توجه داشته‌باشد و چه در جایی که هم به رعایت صرفه‌جویی زبانی و هم به حفظ زیبایی و آراستگی کلامی نظر داشته‌باشد، از موردهایی‌است که به عنوان یک اصل ماندگار و جاری در رفتار زبانی انسان، خود را به نمایش گذاشته‌است.

 

درست‌است که یک سوی پدیده‌ی حذف، سر در بازی‌های واژگانی دارد اما سوی دیگر آن، در گستره‌ای از تعبیرها و دریافت‌های خلاقانه و موشکافانه رها می‌شود و حتی این امکان را برای استعدادهای کم‌رنگ نیز فراهم می‌سازد. در زبان فارسی که شعر در آن، جلوه‌ی چشمگیری دارد، این پدیده از اهمیت زیباشناسانه‌ای برخوردار است. در این‌جا می‌توان به نمونه‌هایی توجه‌کرد. نمونه‌ی اول:

یــا مکــن با فیلبانان دوستی

یا بناکن خانه‌ای در خوردِ فیل

 

شاید در اولین برخورد، نتوان به مورد حذفی که از سوی شاعر به طور طبیعی صورت‌گرفته‌است، اشاره‌داشت. اما وقتی به این توضیح فکر می‌کنیم که شاعر چنین منظوری داشته، بهتر می‌توانیم پدیده‌ی حذف را در ذهن خود مجسم‌سازیم:

«یا مکن با فیلبانان دوستی/ یا اگر با آنان دوستی‌کردی، بناکن خانه‌ای درخوردِ فیل». باید این نکته را در نظر گرفت که پُرنویسی و زیادنویسی، هیچ‌گاه تضمین‌کننده‌ی انتقال درست مفاهیم نیست. چه بسا با کوتاه‌نویسی، این خطر برای ایجاد سوء تفاهم، به شکل قابل ملاحظه‌ای کاهش‌یابد. نمونه‌ی دوم:

 

مُحتسِب در نیـــــم‌شب، جــایی رسید

در بُــــنِ دیــــوار، مـــردی خــــفته‌دیــد

گفت:هی مستی، چه خوردستی بـگو

گفت: ازین خوردم کــه هست اندرسبو                              مولانا جلال الدین

 

حذفی که در شعر مولانا رخ‌داده، از نوع حذف معنایی‌است. محتسب، مردی را در کنار دیوار می‌بیند که به خواب رفته‌است. او از قرینه‌های تجربی و زمینه‌های اجتماعی، در می‌یابد که مستان که دیگر کنترلی بر رفتار خود ندارند، در چنان مکان‌هایی می‌خوابند. از طرف دیگر، جناب محتسب مأموریت‌دارد که به دلایل شغلی باید مردمان مست را از سطح شهر جمع‌کند. با وجود این، او نخست باید آن مرد را از خواب بیدارکند و مطمئن‌شود که انسان مستی است. نکته‌ی مهم آنست که اگر او انسان سیاه‌مستی‌باشد، حتی در آن حالت بیهُشانه، قابل بیدارشدن هم نیست.

 

در این گقتگو، چنان‌که از جواب های مرد برمی‌آید، او نه تنها سیاه‌مست نیست بلکه به خوبی از پس پرسش‌های محتسب نیز برمی‌آید و نشان می‌دهد که حرف‌هایش روال منطقی و قابل پذیرشی‌دارد. در این‌جا بحث بر سر مست‌بودن یا نبودن آن مرد نیست. بلکه برسر آنست که محتسب با خوابیدن او در کنار دیوار، نخستین حکم ذهنی که صادر می‌کند، مست‌بودن آن شخص‌است. در دو بیت بالا، می‌توان به موردهایی که حذف معنایی صورت‌گرفته، اشاره‌داشت:«مردان غیر مست در کنار دیوار نمی خوابند»/مردان غیر مست، چنان لباس‌های کثیف و سر و وضع آشفته‌ای ندارند.»/«محتسب آن مرد را از خواب بیدارمی‌کند»

 

نمونه‌ی سوم:

گفت آسان‌گـــیر بــــرخود کارها کـــز روی طبع

سخت می‌گیرد جهان، بر مردمان سخت‌کوش         حافظ

 

در این بیت، شاعر به حذف زبانی دست زده‌است. زیبایی این شعر، عملاً در گرو همان نوع حذف‌است. آن‌چه را که شاعر حذف کرده‌است، این گونه می‌تواند دیده‌شود.«گفت آسان‌گیر برخود کارها کز روی طبع/ زیرا اگر چنان نکنی و یا برخود سخت بگیری/ سخت می‌گیرد جهان، بر مردمان سخت‌کوش». واقعیت آنست که شعر فارسی از این نمونه ها بسیار دارد. هر شاعری که به آرایه‌های زبانی فکر می کرده، در شعر خویش، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، از چنین هنری بهره جسته‌است.

 

شعر فارسی اگر به پدیده‌ی حذف گره نخورده‌بود، شاید سرنوشتی همچون بیت الغزل معرفت در شعر حافظ را پیدا نمی‌کرد. از طرف دیگر، چه بسا گرایش همگانی ایرانیان به شعر و بهره‌گیری از آن، برای برداشتن بار سنگین معنایی، چه در بُعد اخلاق و چه در بُعد توضیح و راهگشایی، ریشه در همین پدیده داشته‌باشد. در حذف، برای خواننده و شنونده، حرمت بیشتری ایجاد می‌شود و او بدان‌سبب، میدان می‌یابد تا برای شرکت در بازسازی مفاهیم، نقش آفرینشگر خویش را به نمایش بگذارد. ما حتی در زندگی روزانه، در کوچه و خیابان، به نمونه‌های فراوانی از حذف معنایی و واژگانی برخورد می‌کنیم. اما بدان دلیل که آن زبان را می‌شناسیم و از راز و رمزهای اجتماعی و سیاسی آن آگاه هستیم، قسمت عمده‌ی حذف‌های زبانی و معنایی را درک می‌کنیم.

 

1/ به دکانی برای خرید وارد می‌شویم. در جایی از دکان که مشتری بتواند آن را به راحتی ببیند، نوشته‌شده‌است:«نسیه نمی‌دهیم حتی به شما!» جمله‌ی بالا بیشتر از پنج کلمه نیست اما حذفی که در آن وجود دارد، می‌تواند به شماره‌ی تک تک مشتریانی باشد که هوس نسیه‌خریدن کرده‌اند. برای نمونه به شماری از حذف‌های احتمالی اشاره‌ می‌کنیم:

 

1/1/ نسیه نمی‌دهیم حتی به شما که آدم خوش حسابی هستید.

1/2/ نسیه نمی‌دهیم حتی به شما که تا کنون مال مردم را هم نخورده‌اید.

1/3/ نسیه نمی‌دهیم حتی به شما که تا کنون همه‌چیز را نقد می‌خریده‌اید.

1/4/  نسیه نمی‌دهیم حتی به شما که آدم پول‌داری هستید.

1/5/ نسیه نمی‌دهیم حتی به شما که دوست قدیمی و خانوادگی ما هستید.

 

2/ در بسیاری از خیابان‌های شهر، تابلوهایی می‌بینیم که برای رانندگان، نصب شده‌است. به عنوان مثال، اگر بخواهیم تابلو «گردش به چپ ممنوع»را در نظر بگیریم، در درون عبارتِ بدون فعل و کوتاه مورد نظر، می‌توانیم به گزینه‌های حذفی بسیاری برخوردکنیم. این گزینه‌ها در ارتباط با ساختار سیاسی، اجتماعی، مذهبی و اقتصادی یک جامعه، رنگ و بوی کاملاً متفاوتی‌دارد. ما به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌کنیم:

 

2/1/ اگر به سمت چپ گردش‌کنید، جریمه می‌شوید.

2/2/ اگر به سمت چپ گردش‌کنید و پلیس شما را ببیند، جریمه می‌شوید.

2/3/ اگر به سمت چپ گردش‌کنید و پلیس شما را ببیند، برای نخستین‌بار، به شما اخطار خواهدداد.

2/4/ اگر به سمت چپ گردش‌کنید و پلیس شما را ببیند، هم به شما توهین خواهد‌کرد و هم جریمه خواهیدشد.

2/5/ اگر به سمت چپ گردش‌کنید و پلیس شما را ببیند، بی‌اعتنا از کنارتان خواهدگذشت.

2/6/ اگر به سمت چپ گردش‌کنید و پلیس شما را ببیند، می‌توانید با دادن مبلغی رشوه، از چنگ جریمه، رهایی‌یابید. ‌

 

3/ در جاده‌ای در خارج از یکی از شهرهای بزرگ سوئد نوشته‌شده‌است:«اگر همه مانند شما رانندگی می‌کردند.» طبیعی به نظر می‌رسد که هرکس به تناسب نوع رانندگی خویش، دریافت مشخصی از جمله‌ی شرطی و نیمه‌کاره‌ی اداره‌ی راهنمایی و رانندگی پیدا می‌کند. نوع حذفی که در آن جمله صوت‌گرفته، از چنان تنوعی برخوردار است که اگر مسؤلان امر به نوشتن هرکدام اقدام می‌کردند، انبوهی گزینه‌های متنوع و گاه متضاد، در کنار هم قرار می‌گرفت. این گزینه‌های متنوع، می‌توانست برای گروهی، بیان واقعیت محض ‌باشد، و برای عده‌ای دیگر، بیان اندکی از واقعیت را به نمایش بگذارد و برای شماری دیگر، معنایی اغراق‌آمیز و حتی اهانت‌بار داشته‌باشد. نکته آن‌است که اداره‌ی راهنمایی و رانندگی این شهر، جوهر دریافت از آن جمله‌ی شرطی را به عهده‌ تک‌تک رانندگان گذاشته است. در این‌جا به شش نمونه‌ی حذفی با مفاهیم متفاوت، اشاره می‌کنیم:

 

3/1/ اگر همه مانند شما رانندگی می‌کردند، هیچ اتفاقی در جاده‌ها نمی‌افتاد.

3/2/ اگر همه مانند شما رانندگی می‌کردند، هیچ‌کس قربانی حوادث رانندگی نمی‌شد.

3/3/ اگر همه مانند شما رانندگی می‌کردند، همه سالم به مقصد می‌رسیدند.

3/4/ اگر همه مانند شما رانندگی می‌کردند، هیچ‌کس سالم به مقصد نمی‌رسید.

3/5/ اگر همه مانند شما رانندگی می‌کردند، جاده‌ها کشتارگاه بود.

3/6/ اگر همه مانند شما رانندگی می‌کردند، جاده‌ها از وحشت، خلوت می‌شد.

 

4/ بیشتر آدمیان در پایان نامه‌های خویش، چه برای دوستان و چه برای همکاران و دیگر افراد صاحب مقام، معمولاً از آوردن اصطلاح‌هایی به عنوان یک اصل رایج و سنتی بهره می‌برند. این اصطلاح‌ها، از نظر زبانی، چندان گویا نیستند اما در بافتی که به کار می روند و در مورد کسانی که مورد استفاده قرار می‌گیرند، می‌تواند بیانگر هم احساسات شخص‌ باشد و هم بازتاب جایگاه اجتماعی او و نیز نشان‌دهنده‌ی نوع نگرش او به دیگر اقشار اجتماعی. بسیاری از آن اصطلاح‌ها، از آن‌رو به کار می‌رود که لازم است به کار رود. در صورتی‌که گاه، محتوای نامه، مضمونی خلاف آن اصطلاح پایانی نامه‌دارد.

 

این بدان معناست که گاه ممکن‌است محتوای نامه، سرشار از خشم و عیب‌جویی باشد و اصطلاح پایان نامه، از مفهومی دوستانه و ارادتمندانه حکایت‌کند. چه بسا اگر کسی بخواهد بهانه‌ای در دست داشته‌باشد و نویسنده‌ی نامه را بازخواست‌کند، چه بسا اصطلاح پایان نامه، به کمک او بشتابد و وی را از درگیری و یا مجازات، نجات‌بخشد. اینک به پاره‌ای از این اصطلاح‌ها اشاره می‌کنیم:

 

4/1/ با احترامات فائقه برای شما

4/2/ با مهر و دوستی در مناسباتی که میان من و شما برقرار است.

4/3/ با ارادت بسیار به شما

4/4/ با بهترین آرزوها برای شما

4/5/ با بهترین درودها به شما و برای شما

4/6/ با احترام و اخلاص فراوان نسبت به شما

 

5/ در پاره‌ای ضرب‌المثل‌های شرطی، پدیده‌ی حذف، چنان جاافتاده و پذیرفته شده‌است که گاه نیاز به آوردن همه‌ی اجزای جمله‌ی شرطی اول هم نیست. کافی‌است که دو واژه‌ی اولیه‌ی برزبان‌آید تا شنونده و خواننده دریابند که موضوع صحبت مربوط به چیست و کیست. در این جا به چند نمونه اشاره می‌کنیم:

 

5/1/ اگر خر شاخ می‌داشت..

5/1/1/ اگر خر شاخ می‌داشت، شکم گاو را پاره می‌کرد.

5/1/2/ اگر خر شاخ می‌داشت، اجازه نمی‌داد کسی سوارش شود.

 

5/2/ اگر فلانی پیراهن از قرآن بپوشد..

5/2/1/ اگر فلانی پیراهن از قرآن بپوشد، من حرف او را باور نمی‌کنم.

5/2/2/ اگر فلانی پیراهن از قرآن بپوشد، من به او اعتماد نخواهم‌کرد.

5/2/3/ اگر فلانی پیراهن از قرآن بپوشد، او برای من همان آدم دروغگوی همیشگی است.

5/2/4/ اگر فلانی پیراهن از قرآن بپوشد، بازهم مردم را فریب می‌دهد.

5/2/5/ اگر فلانی پیراهن از قرآن بپوشد، چیزی در درون او تغییر نمی‌کند.

 

حذف در زبان، پدیده ای است انسانی که بی‌توجه به زبان، فرهنگ و سیاست، در مسیر مبادله‌های کلامی و معنایی، به انسان‌ها کمک می‌کند تا در کوتاه‌ترین جمله و یا عبارت، مفهموی عمیق، تکان‌دهنده و یا طنزآمیز را به شنونده و یا خواننده، انتقال‌دهد. پدیده‌ی حذف، چه در بُعد معنایی و چه واژگانی، می‌تواند زمینه‌ی اوج‌گیری تخیلات انسانی را فراهم‌سازد و به شماره‌ی انسان‌ها، تعبیرها و دریافت‌های متفاوت پدیدآوَرَد.

سه‌شنبه 17 آوریل 1990

 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.