برفابه : اشکان آویشن

فرهنگی، ادبی

برفابه : اشکان آویشن

فرهنگی، ادبی

زبان در پیچ و خم معنا


بهره‌گیری از زبان، یکی از بزرگ‌ترین جلوه‌های رشد تمدن بشری است. اما بهره‌گیری از زبان پیچیده، رساننده، پُرجوهر و دلذیر از جلوه‌های رشد فکری انسان هایی‌است که توانسته‌اند گذشته از صرفه‌جویی و ساده‌سازی زبانی، بارهای عظیم معنایی را در قالب اصطلاحات، جمله‌ها، استعارات، تشبیهات و نمادهای بسیار مؤثر، به مخاطب انتقال‌دهند. بدون این بهره‌گیری، زبان می‌توانست در پایین‌ترین سطح رشد خویش، قرن‌ها و هزاره‌ها باقی بماند و مناسبات کلامی انسان‌ها را زمان‌گیرتر از پیش و چه بسا دشواتر از گذشته، به جلوه در آوَرَد. گاه این پرسش پیش می‌آید که اگر استعاره‌ها، نمادها، اشار‌ه‌ها و کنایه‌ها در زندگی و مناسبات زبانی انسان نبود، روابط آدمیان، به چه شکلی می‌توانست تداوم پیداکند. در این زمینه، هرگونه پیش‌بینی که بر رفتار روزانه‌ی آنان سایه بندازد، کاری است بسیار دشوار. آن‌چه که در آن تردیدنیست آنست که در آن‌صورت، زندگی انسان، نمی‌توانست از همان رنگ و بوی پر طراوت، لطیف و دلپذیری که اینک برخورداراست، برخوردار باشد.

 

وقتی ما در یک احوال‌پرسی ساده، می‌گوییم:«حال شما چطور است؟» در عمل، انبوهی پرسش‌های ریز و درشت دیگر را نیز در جمله‌ی خویش قرار می‌دهیم. بدین معنی که گوینده، گذشته از لحن پرسشگرانه‌ی خود، نوعی آرزومندی را با آن همراه می‌کند که هم مطمئن‌شود که حال مخاطب خوب‌است و هم این که برای او، آرزوی سلامت تن و زندگی بی‌دغدغه داشته‌باشد. در بیان این جمله یا پرسش، ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، همه‌ی آرزومندی‌ها و مهرورزی‌های خویش را به مخاطب انتقال می‌دهیم. قطعاً اگرما از مخاطب خویش آزرده خاطرباشیم و یا حتی نسبت به او نفرت داشته‌باشیم، در همین جمله، که ظاهراً ساختار کلامی آن تغییری نکرده‌است، می‌توانیم نوعی تحقیر، نوعی فاصله‌گرفتن و نوعی آرزومندی منفی و سیاه را به‌سوی مخاطب روانه‌سازیم. زیرا فرد پُرسنده، در این حالت، تنها در سایه‌ی اجبار در مناسبات خاص اجتماعی، ناچاراست چنان جمله‌ای به کار ببرد. در حالی‌که محتوای آن جمله و یا اصطلاح، عملاً رنگ و بوی دیگری دارد.

 

وقتی ما به کسی می‌گوییم:«فلانی شمشیر خویش را از رو بسته است.» هرگز اشاره به آن نداریم که او عملاً شمشیری در اختیار دارد و این که آن شمشیر را برای راحت به کاربردن علیه ما یا کسی دیگر، چنان از رو بسته‌است که بتواند آن را به سرعت مورد استفاده قراردهد. وقتی‌که بدانیم این اصطلاح چه معنی‌دارد، می‌توانیم دریابیم که شمشیر از رو بستن را، در چه بافتی باید به‌کار بریم و از آن به کاربردن، چه معنای خاصی، مورد نظر ماست. طبیعی‌است که ما با برزبان آوردن این استعاره، می‌خواهیم به رفتار دشمنانه‌ی آن شخص نسبت به شخص خاص و یا اشخاص معینی اشاره‌کنیم. تصورکنید که ما به جای بهره‌گیری از اصطلاحِ «شمشیر را از رو بستن»، از اصطلاحاتی از قبیل«دشمنی ورزیدن» و یا «دشمن خونی‌بودن»، «کینه به دل‌داشتن»، «نفرت ورزیدن» و بسیاری نمونه‌های دیگر استفاده‌کنیم. تردید نیست که در این حالت، هم وقت بیشتری صرف بهره‌گیری‌های واژگانی کرده ایم و هم احتمال پدیدآمدن سوء تفاهم با بیان متنوع این اصطلاحات، افزایش داده‌ایم. در حالی که وقتی از استعاره‌ی «شمشیر را از روبستن» استفاده می‌کنیم، می‌توانیم همان تنوع معنایی را به ذهن شنونده برسانیم بی‌آن‌که احتمال دریافت‌های نادرست را افزایش‌دهیم.

 

وقتی می‌گوییم «از دست فلانی آب نمی‌چکد.» اشاره به آن‌داریم که او انسان خسیسی‌است. اما اگر بخواهیم خست او را با زبان ساده، یک‌رویه و مستقیم به بیان بکشانیم باید بگوییم:«او آدم خسیسی‌است که نه پولش را به کسی می‌دهد و نه مالشرا. کسی را به خانه‌اش دعوت نمی‌کند اما به راحتی دوست‌دارد به خانه‌ی دیگران دعوت‌شود. اگر کسی در آستانه‌ی مرگ‌باشد و از او کمک مادی بخواهد، حاضرنیست حتی یک شاهی به او کمک‌کند.» ما برای این‌که بتوانیم خست او را در برابر دیدگان مردم بگذاریم، چه بسا لازم‌باشد بسیاری توصیف‌های دیگر را نیز بر توصیف بالا بیفزاییم. اما با طرح «آب از دست او نمی‌چکد»، می‌توان پیغام اصلی را که بیان خست شخص مورد نظراست، به خوبی برای اهل زبان، به نمایش‌گذاشت.

 

حتی در تشبیه‌ها و نمادپردازی‌ها، ما به خوبی می‌توانیم با بیان یک عبارت کوتاه یا یک جمله‌ی بسیار مختصر، آن چه را که مورد نظرداریم، به اطلاع خوانندگان و شنوندگان خویش برسانیم. چه ما این موضوع را آشکارا برای مخاطب خود تضمین کنیم که چنین عملی در زبان جاری‌است و چه آن‌را بر زبان نیاوریم، از دیدگاه مخاطب و یا شنونده، هرگز این واقعیت زبانی پنهان نیست. زیرا کسی که در متن زبان زندگی می‌کند و روزانه با «کُد»‌های گوناگون اجتماعی، سیاسی، مذهبی، ادبی و فرهنگی آشنایی‌دارد، به سادگی می‌تواند استعاره‌ها، تشبیه‌ها و یا نمادهای زبانی را دریابد و متناسب با این دریافت، واکنش نشان دهد. قطعاً هرمقدار، رشد زبانی انسان، بیشتر باشد، درجه‌ی بهره‌گیری او از چنین ابزاری، پیچیده‌تر و دقیق‌تر است. آنان که شعر می‌سرایند و عملاً دیرزمانی‌است که بازبان و ظرافت‌های واژگانی و معنایی آن سر و کاردارند، بهتر می‌توانند این ظرائف را درک‌کنند. یکی از دانشمندان علم کلام، در این زمینه، جمله‌ی جالبی دارد. او می گوید:«اگر همه‌ی انسان‌ها بخواهند به شیوه‌ای کاملاً ابتدایی، ساده و مستقیم با یکدیگر گفتگو‌کنند، مناسبات انسانی، به کلی شکل دیگری به خود خواهدگرفت.»

شنبه 15 نوامبر 2014

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.